سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دفاع نیوز (جانم فدای رهبر)

غلامرضا بنی اسدی
ببخشید که با یک روز تأخیر از سالگرد کوچ سرخ ستاره سهیل خراسان ، فرزند کردستان ، محمود کاوه می نویسم . این بی دلیل نیست دلیلش هم آنکه من هنگام شهادت کاوه هم با یک روز تأخیر با خبر شدم . سال 65،12 شهریور ، جزیره مجنون از زبان یک پاسدار که یک پایش توی قایق بود و پای دیگرش روی پل . آمد با این خیر تلخ "کاوه" شهید شد ! همه شهد در کاممان شرنگ شد آن روز به پهنای صورتمان گریستیم همه و سنگرهامان شد محفل عزاداری او که عزیزش می داشتیم . و به نام بلند او فخر می فروختیم . رعنا جوان بیست و پنج ساله دیار امام رضا (ع) که خود را فرزند کردستان می خواند . قهرمان ملی که در نبرد با خصم متجاسر و متجاوز در مبارزه با ناکثین و قاسطین و مارقین دوباره تاریخ همیشه به جلو گام برمی داشت ، او درس آموز مکتب ...
غلامرضا بنی اسدی
ببخشید که با یک روز تأخیر از سالگرد کوچ سرخ ستاره سهیل خراسان ، فرزند کردستان ، محمود کاوه می نویسم . این بی دلیل نیست دلیلش هم آنکه من هنگام شهادت کاوه هم با یک روز تأخیر با خبر شدم . سال 65،12 شهریور ، جزیره مجنون از زبان یک پاسدار که یک پایش توی قایق بود و پای دیگرش روی پل . آمد با این خیر تلخ "کاوه" شهید شد ! همه شهد در کاممان شرنگ شد آن روز به پهنای صورتمان گریستیم همه و سنگرهامان شد محفل عزاداری او که عزیزش می داشتیم . و به نام بلند او فخر می فروختیم . رعنا جوان بیست و پنج ساله دیار امام رضا (ع) که خود را فرزند کردستان می خواند . قهرمان ملی که در نبرد با خصم متجاسر و متجاوز در مبارزه با ناکثین و قاسطین و مارقین دوباره تاریخ همیشه به جلو گام برمی داشت ، او درس آموز مکتب مردی بود که "علی" می نامندش و تاریخ گواه است که زره او در هیچ نبردی پشت نداشت و هیچ دشمنی پشت او را ندیده بود ! محمود ، این شیر بچه مکتب علوی هم اینگونه بود . گواه این مدعا از کردستان تا آذربایجان غربی ، تا جنگلهای آلواتان ، تا حاج عمران تا جبهه میانی جنگ تا مهران ، تا جنوبی ترین نقطه جنگ در جزیره مجنون ... همواره حضوری به هنگام داشت . نام او کافی بود تا ستاره ها بر شانه ژنرالهای چهار ستاره ارتش عراق بلرزد و پشت لرزه ، بیماری واگیر دمکرات و دمکرات شوند . او مهربانتر از برادر بود برای مردم محروم کرد ، چیزی شبیه بروجردی و اشداء علی الکفار و المنافقین و آنهایی که ایران را قطعه قطعه می خواستند . کاوه ، آهنگر نبود ، اما از آهن محکمتر بود ، فولاد و آبدیده تر از فولاد ، شاید در فرداهای دور شاعری در اندازه فردوسی طلوع کند و روایت رزم محمود کاوه را به شعر در آورد و اسطوره ای حقیقی به نسلها و عصرها هدیه کند . عادت قهرمان ملی ما این بود ؛ اگر دشمن زد ، تو محکمتر بزن ! و به فرموده مولا علی (ع) د رجنگ دندانهایت را به هم بفشار و آخرین نفر لشکر دشمن را در نظر بگیر .... محمود ، هم روحش را با تهجد صیقل می داد و هم سلاحش را با عزم ملی . آنچه از او تا به حال گفته شده است بیشتر یک روی سکه است ، او با دشمن سازش ناپذیر می جنگید ، برای سرش جایزه گذاشته بودند و او به قلب خطر می زد . در دفاع از یارانش بی باک می شد ،کمین زنندگان خصم را به مرصاد الهی می کشاند با قاتلان رزمندگان و مردم بی گناه با زبان خودشان سخن می گفت امام هرگز بی گناهی را به گلوله نمی بست ! این را در پاسخ آنهایی می گویم که قانون جنگ ندانسته و منطق مبارزه نیاموخته و قاعده نترس نخوانده گاه او را به تند روی متهم می کنند در کردستان ، حال آنکه او کردها را چون جان خویش عزیز می داشت و جز با جنگاوران بیداد پنجه در پنجه نمی انداخت .... از محمود گفتن ، فرصتی بلند می خواهد و از خدا آن فرصت را مسئلت می کند تا توفیق دهد و از کاوه گفتن را نصیب فرماید .
 خراسان - چهارشنبه 12 شهریورماه 1382
 
یاد سرداران شهید خرا سانی را جاودانه کنیم مد تی است که در گوشه وکنار کشور و برخی استا نها شا هد برگزار کنگر های و گرد هما ییهای در تجلیل از مقا م شا مخ برخی سر داران جنگ هستیم . آخرین این ا جتما عات کنگره سر داران شهید آذر با یجان بود که با شکوه و جلالی خا ص چندی پیش در تبریز برگزار شد . در این مرا سم که با انتشار همرزمان چند کتب و نشریه همرا ه بود به زو ایای مختلف شخصیتی سر داران شهید آذربا یجا ن پر داخته شد . فیلم های مربو ط به انا ن به نما یش در آمد و سخنرا نان و شا عران و دیگر سرداران سپاه به یاد آن عزیزان برای حا ضران سخن گفتند . مشابه چندین مرا سمی پیش از آن در شهرستان قم برای سردار رشید سپاه اسلام ، شهید ( مهدی زین الدین ) صورت داده شده بود . برو بچه ها پر شور و حال سپاه قم ، طی دو سال این مرا سم را تکرار کرده و دوبار نام و یاد برخی از رداران خود در دفاع مقدس را زنده کرده و گرا می داشتند . با خبر شدیم که در شهریور سال جاری نیز مرا سم مشا بهی در شهرستان اصفهان برگزار می شود . ضمن تقدیر و ابراز خو شنودی از تو جه به این امر مهم - که خوشبختانه در حال فراگیر شدن است 1- یاد آوری میکنم که در این قا فله خرا سا نیها از همه عقب تر ما نده اند و این در حالی است که بزرگان این دیار د رطول هشت سال دفاع مقدس زبا نزد همگان بوده اند
2-"حما سه کاوه"محمود کاوه ، نو جوا نی بود که با آغاز تجا وز نیرو های بعثی ، بدون لحظه ای درنگ ، را هی دیاری شد که بعدها داز او انسا نی سا خت متفاوت با آدمهای دیگر . گرچه ما نند بسیاری از هم سن و سالها یش پر شر و شور بود و زندگی وهمه موا هب دنیوی را دوست داشت ، اما آنچه او را را به میدان رزم و کانون خطر کشا ند ، معنویتی است که سراسر تا ریخ دفاع مقدسمان مشحون از آن است . قصه رزم او از رو زی که پایش به جبهه باز شد تا آن زمان که از ار تفاعات 2519 حاج عمران به هما سیگی خدارفت ، گاه آن چنان باور نا پذیر می آید که به افسا نه بیشتر شبیه است تا حقیقت ، اما را هی که او با همه جوا نی اش به دل نیرو هایش باز کرده بوده ، حقیقتی است که هرگز نمی توان آن را انکار کرد . کاوه در مقابله بادشمنان ، مظهر کلام اما مش بود . اما می که سالها پیش تر گفته بودند : ( سربازان من در گهوار ه اند ) از همین رو در صحنه نبقردی که او حضور می یا فت ، دشمنان میدان را خالی می کردند و دو ستان ، رو حیه و قوت قلبی مضا عف می یا فتند . محمود با ان همه شور و شعف جوا نی ، و قتی آرام شد که از بیست و پنج سا لگی اش ، فقط چند ماه گذشته بود . کتاب ( حما سه کاوه ) سو مین کتابی است که در مورد زندگی و خا طرات سر لشکر شهید محمود کاوه چاپ شده است . پیش از این د ر دو کتاب ( یادگار ان) و ( کاوه معجزه انقلاب ) خا طرا تی را از او و حما سه هایش خوا نده بو دیم . سید سعید موسوی و حسن سهرابی نیز در دو کتاب دیگر تحت عنوان ( نبرد اکوا تان ) و ( فریاد زا گرس ) گوشه ای از عملیات های غرور آفربن او را داستان وار برای خوا نندگانشان به رشته تحریر در آورده اند . تدو ین این کتاب که مشتمل بر خا طرات بلند دوستان و همرزمان کاوه است قریب به پنج سال زمان برده و گرد آوردند برای غنا بخشیدن به این خا طرات رنج سفر به استا نهای مختلف و نیز دور افتاده ترین رو ستا های کردستان را برخود همواره کرده است . در طول جمع آوری این خا طرات بزرگوارا نی چون علی صیاد شیرازی ، غلام علی اسدی ، اصغر رمضا نی و نا صر ظریف با سینه ای پر از خا طره قفس تنگ تن را شکسته و به آسما نهای پرواز کردند . تو جه به وی}گهایی شخصیتی و خصو صیا ت ا خلاقی و رفتار ی محمود کاوه در هر برگی از کتاب مورد نظر است . کتاب با خا طرات محمود در دوران کو دکی اش و از زبت خوا هرش آغاز و با خا طره ای حما سی و معنوی انسان آزاده ای که چون توری درخشید و ستاره ای شد جاودانه در آسمان تاریخ پر حما سه این سرزمین . او لین باری که می خواست برود کردستان ، برای پدرش مقدمه چینی کرد تا از دهان پدر بشوند که :( همه باید بروند با دشمن بجنگد ، جبهه رفتن به پیری و جوا نی کار ندارد ...) و این یعنی موا قفت پیر مرد با رفتن تنها پسرش به کردستان ، سرزمینی که تا خنت و تاز ضد انقلاب داخلی و سر بریدن ها یشان با عث شهرتش شده بود . سه ماه بعد که از سقز با زگشت به خوا هرش گفته بود :( آقا جان آن شب امتحان الهی اش را خوب پس داد.) محمودتمام زندگی و جوا نی اش را وقف مردم کردستان کرد . همه می شنا ختندش ، از اهالی مها باد و بوکان و سقز گرفته تا مردم پیرا نشهر و ارو میه و سلما س ، خصو صا که ضد انقلاب برای مرده یا زنده اش جایز ه های کلان تعیین کرده بود ( حماسه کاوه ) با باز نو یسی ( حمید رضا صدو قی ) و به همت کنگره بزرگ داشت سر داران و 23 هزار شهید خرا سان با شما رگان 3000 نسخه در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است.
به مناسبت سالگرد شهادت فرزند کردستان  کاوه جلا می خواهد غلامرضا بنی اسدی فردوسی باید دوباره زنده شود و "کاوه" را بسراید . "کاوه ای" که "آهنگر" نیست اما از آهن محکم تر است ؛ مردی به محکمی ایمان،به قدرت یقین ، به شجاعت حقیقت به نام آسمانی "محمود" ، (محمود کاوه ) قصه ای که از این پس خیلی از قصه ها را از یاد خواهد برد . او به گاه شهادت بیست و پنج سال داشت اما نقشی که می باید در زندگی ایفا کند به خوبی ایفا کرد و پایانش را هم زیبا و سرخ امضاء نمود . من معتقدم این طول زندگی نیست که اثر گذار و ارزشمند است بلکه این عرض زندگی است و آنچه عرضه می کند ، که زندگی را می سازد و در فرایند کمال نقش آفرینی می کند . چه بسیار کسانی که عمر را از دهها سال گذراندند اما جز صفر نمره ای در کارنامه ندارند اما بودند کسانی که اندک زیستند و صد سال را یک شبه پیمودند و کاوه از این گروه بود . عرض زندگیش آنقدر کالاهای ناب و باورهای یقینی داشت که دیگر کسی به طول عمرش حتی فکر هم نکند . سردار ملی ما ، سرلشگر شهید خراسانی سپاه اسلام ، محمود کاوه ، مردانگی را تفسیر بود و شرافت را معنا ، انسانیت را مصداق بود و شجاعت را الگو ، ما به ازای رزم مجاهدانه او ، آرامش سرشار از آزادی کردستان بود ورهایی خاک وطن از بیداد ستم متجاوزان او شاه کلید فتح بود و ترنم دعای افتتاح . هرگاه کار قفل می شد و در جبهه ای به مشکل برمی خوردیم . محمود گره گشا بود . حضور او در هر منطقه ای امید را با خود به جمع رزمندگان می آورد و نامش کافی بود تا فرماندهان دشمن نگاهشان به پشت سر دوخته شود . دشمن برای سرش جایزه تعیین کرده بود اما نمی دانست سر او جز بر دامن عبودیت خم نمی شود این را می شود از کوههای کردستان پرسید که سجده گاه کاوه بوده اند و از جنوب که جنون عشق او را تماشا کرده است.محمود که رفت میراثی برایمان گذاشت ، میراثی به نام ارزش های دفاع مقدس و یادگاران دفاع مقدس و حال باید از خود بپرسیم که چه کردیم با یادگارهای کاوه ؟ تجلیل از او نه فقط بر سر مزار او جمع شدن است و برای او مراسم گرفتن بلکه بزرگداشت او سراغ گرفتن از همرزمان اوست که بسیاری در پیچ و خم زندگی روزمره به فراموشی سپرده شده اند . سراغ گرفتن از خانواده شهداست و گشودن گره مشکلاتشان . برنامه داشتن برای زهرای کاوه و زهراهای دیگر . تجلیل از کاوه اندیشیدن به راه اوست و نشان دادن راه او و بازگویی اندیشه او برای نسل امروز کاوه ، جلا می خواهد ، او را بی غبار به تماشا بگذارید ، هر کس چشم زیبابین داشته باشد او را خواهد پسندید . جلا دادن کاوه خود خیلی از پرسش ها را پاسخ خواهد داد . خراسان - پنجشنبه 14 شهریور 1381