سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دفاع نیوز (جانم فدای رهبر)

با اطمینان می توان گفت که، شهید عزیز کاوه که افتخار همرزمی نزدیک با او را دارم، از اسوه های مجاهدین فی سبیل الله است و هر چند معرفت اندکمان از کتاب آسمانی قرآن کریم به ما شهامت لازم را نمی دهد که این اسوه ی جبهه های نور را با مصادیق قرآنی تطبیق دهیم، ولی در سایه ی الطاف پروردگار متعال و امید به استغفار در درگاهش، محمود عزیز را حزب الله واقعی می دانیم و با صفات و ویژگی هائی که در شخصیت این رزمنده پر توان سراغ داریم، او را مشمول آیه شریفه «رضی الله عنهم و رضوا عنه . . . » می دانیم . شهید کاوه انسانی بود که نقش مطمئنی داشت و گویا زمزمه ی آوای الهی « ارجعی الی ربک راضیه مرضیه ، فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی » در قلب و روحش استمرار داشت . شهید کاوه شجاع و با شهامت بود و غالبا با نیروی اندک بر پیکره کثیر دشمن می تاخت، زیرا که در برآورد هایش، توان و قدرت رزمنده در راه خدا را، ده برابر دشمن محاسبه می کرد . شهید کاوه هوشیار ،‌با استعداد ، چابک و تیز هوش بود و شاید از تعداد معدود سردارانی بود که از اصل غافلگیری به معنای حقیقی استفاده می نمود .
شهید کاوه به اصطلاح نظامیان یک نیروی مخصوص تمام عیار بود زیرا....

با اطمینان می توان گفت که، شهید عزیز کاوه که افتخار همرزمی نزدیک با او را دارم، از اسوه های مجاهدین فی سبیل الله است و هر چند معرفت اندکمان از کتاب آسمانی قرآن کریم به ما شهامت لازم را نمی دهد که این اسوه ی جبهه های نور را با مصادیق قرآنی تطبیق دهیم، ولی در سایه ی الطاف پروردگار متعال و امید به استغفار در درگاهش، محمود عزیز را حزب الله واقعی می دانیم و با صفات و ویژگی هائی که در شخصیت این رزمنده پر توان سراغ داریم، او را مشمول آیه شریفه «رضی الله عنهم و رضوا عنه . . . » می دانیم . شهید کاوه انسانی بود که نقش مطمئنی داشت و گویا زمزمه ی آوای الهی « ارجعی الی ربک راضیه مرضیه ، فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی » در قلب و روحش استمرار داشت . شهید کاوه شجاع و با شهامت بود و غالبا با نیروی اندک بر پیکره کثیر دشمن می تاخت، زیرا که در برآورد هایش، توان و قدرت رزمنده در راه خدا را، ده برابر دشمن محاسبه می کرد . شهید کاوه هوشیار ،‌با استعداد ، چابک و تیز هوش بود و شاید از تعداد معدود سردارانی بود که از اصل غافلگیری به معنای حقیقی استفاده می نمود .
شهید کاوه به اصطلاح نظامیان یک نیروی مخصوص تمام عیار بود زیرا تمام صفات و ویژگی نیروی ویژه در وجودش یافت می شد . شهید کاوه روح و جسمی قوی و خستگی ناپذیر داشت، لذا نیروهای تحت فرمانش متکی به انگیزه و روحیه ی ممتاز او، تحرک فوق العاده داشتند . شهید کاوه از نیروی اطلاعاتی و ولایتی قوی برخوردار بود و به هر صورتیکه بود ماموریت واگذار شده را به انجام می رساند .نیروهای تحت فرمانش چون پروانه به دور او می چرخیدند . شهید کاوه مسلح به سلاح تقوا و اخلاق حسنه بود و آنهائی که به پادگان لشگر ویژه ی شهدا در حوالی مهاباد وارد می شدند صفا و صمیمیت را که منشاء آن، وجود فرماندهی متقی آن پادگان بود درک می کردند . شهید کاوه الگوی اتحاد و وحدت ارتش و سپاه بود او یک پاسدار بود ولی ارتشیان نیز او را از خود می دانستند . شهید کاوه مرد عمل بود ، کمتر سخن می گفت و بیشتر تلاش می کرد و با چنین روحیه ای نشدنیها را شدنی می کرد .
او واقعا هم مرد پیکار در صحنه نبرد با ضد انقلاب بود و هم در نبردهای شهید کاوه از قدرت مدیریت و فرماندهی بر قلبها برخوردار بود و به همین دلیل نیروهای تحت کلاسیک در جبهه جنگ تحصیلی بود . در هر عملیاتی که انجام می شد کاوه ابتکار عمل را در دست می گرفت، آن هم ابتکار عملی که مخصوص خودش بود . از نزدیک در صحنه ی نبرد بود . جلو ،‌عقب ،‌راست و چپ جبهه را زیر نظر داشت و من هیچکس را در جنگ ندیدم که مثل او ابتکار عمل داشته باشد . مدیریت و فرماندهی کاوه و حضورش در صحنه نبرد، آنقدر پر معنی بود که براحتی می شد این را تشخیص داد . بچه های لشگر ویژه شهدا هم بسیار فداکار بودند که من بارها از نزدیک شاهد فداکاریشان در عملیاتهای مختلف و خصوصا عملیات قادر بودم . در این عملیات که سه لشگر از سپاه هم حضور داشتند، عمده مسئولیت بر عهده ارتش بود .
از همان ابتدا یک عده معتقد بودند که ما فقط با نیروهای ارتش این عملیات را انجام دهیم، اما من معتقد بودم که باید ارتشی و سپاهی در کنار هم باشند و در جلسه ای که در قرارگاه تشکیل شد به آقای هاشمی رفسنجانی که آن زمان جانشین فرمانده کل قوا بودند گفتم : زمانی این عملیات را انجام می دهم که سه لشگر سپاه هم بیایند و با ما همکاری کنند ایشان هم موافقت کردند و حتی انتخاب یگانها را به عهده خودم گذاشتند که من هم لشگر های 14 امام حسین (ع) ،‌8 نجف اشرف و 55 ویژه شهدا را انتخاب کردم . در ادامه ی همین عملیات کار به جائی رسیده بود که به اصطلاح قفل شده بود و می طلبید که با رشادت و فداکاری مقاومت دشمن شکسته شود . خبر رسید که کاوه گردانی را آماده کرده تا به قلب دشمن بزند، گرچه موفقیت ایشان می توانست وضعیت را تغییر دهد، اما کار بسیار خطرناکی بود . نمی توانستم شاهد رفتن او با دل آتش باشم . به عنوان فرمانده ی عملیات خواستمش تا به قرارگاه بیاید ،‌گفتم : شنیدم می خواهی دست به چنین کار خطرناکی بزنی : گفت بله. گفتم : خوب این را من باید تصویب کنم و من هم نمی توانم شاهد باشم که شما با این همه شایستگی ریسک بکنید و بی خودی شما را از دست بدهیم . بسیار پا فشاری می کرد تا بتواند متقاعدم کند که بهش اجازه بدهم این کار را بکند؛ دیدم خیلی مقاومت می کند من هم جسارت کردم گفتم : آقای کاوه !حواست باشد که من اینجا فرمانده هستم و تا این را تصویب نکردم شما نباید انجامش بدهی . . . کاوه با همه ی شایستگی و تجربه باید حفظ شود . این اولین باری بود که دستور اینطوری به کاوه می دادم؛خوب میدان جنگ بود و جای تعارف نبود . تا این را گفتم دیدم بلافاصله با آن تشرعی که به دین داشت و به اعتقاداتش داشت چنان متواضعانه با من برخورد کرد که من شرمنده شدم. البته بعدها ازش معذرت خواستم که،ببخشید اینطوری با حالت تحکم دستور دادم، چون زیر بار نمی رفتی، مجبور شدم؛ من مایل نبودم درقبال عملیاتی که ریسک است بهای زیادی در بپردازیم. خلاصه آنجا ایشان فداکاریش را کرد، منتهی در کل جبهه ها ما مشکلی پیدا کردیم که نتوانستیم به موفقیت برسیم .
تهیه کننده : حجت الله مومنی
منبع : راسخون