سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دفاع نیوز (جانم فدای رهبر)

نزدیک به دو ماه است که تغییرات و تحولات در ساختارهای سیاسی و حکومتی کشورهای عربی آغاز شده است. تغییرات و تحولاتی که در نگاه اکثر صاحب‌نظران به موج بیداری اسلامی شهرت یافته است. در این بین کشور سوریه نیز از ورود این موج استثناء نبوده و همانطور که کم و بیش می‌دانید، تجمعات، درگیری‌ها و حوادثی در این کشور نیز شکل گرفته است.
سوریه به عنوان یکی از کشورهای نزدیک به جمهوری اسلامی ایران در حوزه مسائل سیاسی و بین‌الملل و همچنین مراودات اقتصادی به شمار می‌رود و شاید در نگاه اول به نظر برسد که جمهوری اسلامی ایران باید از این تغییر و تحولات در سوریه به شدت نگران بوده و آن را بر خلاف منافع خود بداند.
لازم به ذکر است آنچه در ذیل می‌آید تحلیلی است مختصر از چرایی حوادث سوریه و بر اساس تحقیقات و دیده‌های نگارنده و ارتباطی با مواضع دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران ندارد.
تحولات در سوریه
وضعیت سیاسی و اجتماعی سوریه را باید از وجوه مختلف مورد بررسی قرار داد. حقیقت آن است که علی رغم اتحاد استراتژیک میان ایران و سوریه که خصوصاً با روی کار آمدن بشار اسد عمق بیشتری گرفته است، اختلافات مبنایی و تاکتیکی بین این دو کشور و این دو نظام سیاسی وجود دارد که قابل کتمان نیست.
حزب بعث و تسلط بر کشورهای عربی
حزب بعث در سال 1946 میلادی توسط یک مسیحی و صهیونیست سوریه‌ای به نام میشل عفلق پایه گذاری شد. این حزب از سال 1964 میلادی قدرت را در سوریه به دست گرفت. حزب بعث یکی از احزابی است که تفکر ناسیونالیسم عربی را با تفکر سوسیالیسم ترکیب کرده و همراه با احزاب دیگر در کشورهای عرب که به نام‌های دیگری خوانده می‌شدند اما همگی از سنخ حزب بعث بودند جریان ناسیونال – سوسیالیسم عربی را در مصر، یمن، لیبی و… به قدرت رسانید.
این حزب بعد از سوریه در عراق نیز به قدرت رسید و مجموعه‌ای از کشورهای دارای یک عقیده مشترک را شکل داد. در حقیقت این جریان کپی برداری شده از حزب ناسیونال – سوسیال است که در آلمان به نام نازیسم و در ایتالیا با نام فاشیسم مشهور بود که البته پس از یکسری فعل و انفعالات سیاسی – نظامی توسط اردوگاه سوسیالیزم به رهبری شوروی از سمت شرق و توسط اردوگاه لیبرالیزم به رهبری آمریکا از سمت غرب درهم شکسته شد و حیات آن در اروپا از بین رفت.

انقلاب جهانی اسلام و اصلاحات در سوریه

نویسنده: مهدی محمدی؛ اختصاصی بچه‌های قلم

پیش‌نوشت
نزدیک به دو ماه است که تغییرات و تحولات در ساختارهای سیاسی و حکومتی کشورهای عربی آغاز شده است. تغییرات و تحولاتی که در نگاه اکثر صاحب‌نظران به موج بیداری اسلامی شهرت یافته است. در این بین کشور سوریه نیز از ورود این موج استثناء نبوده و همانطور که کم و بیش می‌دانید، تجمعات، درگیری‌ها و حوادثی در این کشور نیز شکل گرفته است. حزب بعث

سوریه به عنوان یکی از کشورهای نزدیک به جمهوری اسلامی ایران در حوزه مسائل سیاسی و بین‌الملل و همچنین مراودات اقتصادی به شمار می‌رود و شاید در نگاه اول به نظر برسد که جمهوری اسلامی ایران باید از این تغییر و تحولات در سوریه به شدت نگران بوده و آن را بر خلاف منافع خود بداند.
لازم به ذکر است آنچه در ذیل می‌آید تحلیلی است مختصر از چرایی حوادث سوریه و بر اساس تحقیقات و دیده‌های نگارنده و ارتباطی با مواضع دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران ندارد.

تحولات در سوریه
وضعیت سیاسی و اجتماعی سوریه را باید از وجوه مختلف مورد بررسی قرار داد. حقیقت آن است که علی رغم اتحاد استراتژیک میان ایران و سوریه که خصوصاً با روی کار آمدن بشار اسد عمق بیشتری گرفته است، اختلافات مبنایی و تاکتیکی بین این دو کشور و این دو نظام سیاسی وجود دارد که قابل کتمان نیست.

حزب بعث و تسلط بر کشورهای عربی
حزب بعث در سال ???? میلادی توسط یک مسیحی و صهیونیست سوریه‌ای به نام میشل عفلق پایه گذاری شد. این حزب از سال ???? میلادی قدرت را در سوریه به دست گرفت. حزب بعث یکی از احزابی است که تفکر ناسیونالیسم عربی را با تفکر سوسیالیسم ترکیب کرده و همراه با احزاب دیگر در کشورهای عرب که به نام‌های دیگری خوانده می‌شدند اما همگی از سنخ حزب بعث بودند جریان ناسیونال – سوسیالیسم عربی را در مصر، یمن، لیبی و… به قدرت رسانید.
این حزب بعد از سوریه در عراق نیز به قدرت رسید و مجموعه‌ای از کشورهای دارای یک عقیده مشترک را شکل داد. در حقیقت این جریان کپی برداری شده از حزب ناسیونال – سوسیال است که در آلمان به نام نازیسم و در ایتالیا با نام فاشیسم مشهور بود که البته پس از یکسری فعل و انفعالات سیاسی – نظامی توسط اردوگاه سوسیالیزم به رهبری شوروی از سمت شرق و توسط اردوگاه لیبرالیزم به رهبری آمریکا از سمت غرب درهم شکسته شد و حیات آن در اروپا از بین رفت.

سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم سال‌هایی بود که اردوگاه سوسیالیسم به رهبری شوروی برای به دست آوردن قلمرو سنتی استعمار از نفس افتاده انگلیس در کشورهای عربی دست به کودتاهایی علیه رژیم های پوسیده پادشاهی که توسط استعمار بریتانیا و پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی روی کار آمده بودند زد و در مناطق مهمی مانند عراق و مصر احزاب کمونیست مورد حمایت شوروی قدرت را به دست گرفتند. این احزاب اگر تثبیت می‌شدند و گسترش پیدا می کردند می توانستند حاکمیت غرب به رهبری آمریکا را بر منطقه نفت خیز خاورمیانه به خطر بی‌اندازند، در نتیجه آمریکا قافیه را به شوروی بر سر ابرقدرتی بر دنیا می‌باخت.

موفقیت کمونیست‌ها از طرفی دیگر می‌توانست توده‌های مذهبی مردم مسلمان عرب را از حاکمیت کفر و الحاد کمونیستی به وحشت انداخته و در نتیجه جریان اسلامی سنی به رهبری اخوان المسلمین آلترناتیوی قوی بود تا مردم به آنها پناه ببرند. از طرف دیگر اخوان المسلمین داعیه وحدت همه کشورهای اسلامی را در زیر پرچم اسلام داشت و این خطری بود که هر دو امپریالیسم غرب و شرق را برای سیطره بر منطقه استراتژیک خاورمیانه با مشکل جدی مواجه می‌کرد و ماهیت وجودی اسراییل را نیز تهدید می‌نمود. این جا بود که فضای حیاتی برای احزاب ناسیونال – سوسیال عربی خصوصاً حزب بعث محیا شده و صحنه خاورمیانه دست خوش برخوردهای خونین میان چهار جریان سیاسی گردید:
?- کمونیست‌ها.
?- رژیم‌های پادشاهی مورد حمایت انگلیس که مانند اربابشان از نفس افتاده بودند و نماینده وضع موجود بودند.
?- جریان مذهبی به رهبری اخوان المسلمین.
?- جریان ناسیونال – سوسیالیسم عربی مانند حزب بعث

غرب به رهبری آمریکا جریان چهارم را ترجیح داد، زیرا به علت شعار وحدت ناسیونالیستی عربی جایگزینی برای شعار وحدت اسلامی داشت و ثانیاً به علت سوسیالیست بودن می‌توانست نیروهای متمایل به شوروی را در خود هضم کرده و یا به حاشیه براند و تفکر اسلامی را نیز به انزوا بکشاند. این اتفاق با کودتاهایی که توسط حزب بعث و افسران آزاد درعراق، سوریه، مصر، یمن و نقاط دیگر انجام شد به ثمر نشست.

این جریانات در عرصه داخلی پس از به قدرت رسیدن به سرکوب کردن احزاب کمونیست و اخوان المسلمین می‌پرداختند و در عرصه خارجی به تحکیم روابط با شوروی و فرانسه مشغول می‌شدند و خود را به بازاری پرسود برای سلاح‌های روسی و فرانسوی تبدیل می‌کردند و البته این کار را به بهانه جنگ قریب الوقوع با اسراییل و آزادی سرزمین عربی فلسطین برای ملت‌های محروم خود توجیه می‌نمودند.

جالب این است که ارتش‌های عراق، مصر، سوریه و اردن در چند دوره جنگ به سختی از رژیم صهیونیستی شکست خوردند و ناکارآمدی اندیشه ناسیونال – سوسیالیستی عیان گردید. از این پس این دولت‌ها به استثنای سوریه کم کم مبارزه با اسراییل را رها کرده و به دامن آمریکا و غرب پناه بردند. شعار سه گانه حزب بعث این است:
الوحدة (یعنی وحدت عرب ها با یکدیگر)
الحرّیّة (یعنی آزادی عرب از غیر عرب)
الاشتراکیّة (یعنی مشارکت یا سوسیالیزم که نمایانگر شکل مورد نظر نظام سیاسی متمرکز و دیکتاتوری آن است).

لازم است بدانیم سازمان مجاهدین خلق ایران نیز به شدت به افکار حزب بعث نزدیک است و همین نزدیکی شدید فکری بود که آنها را به اتحادی استراتژیک در برابر انقلاب اسلامی کشاند. همچنین چهار دولت بعد از انقلاب اسلامی نیز یعنی دو دولت زمان جنگ به ریاست میرحسین موسوی و دو دولت زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی نیز با شدت و ضعف پیرو همین تفکر بودند، یعنی ناسیونالیسم ایرانی را با سوسیالیزم ترکیب و اجرا می کردند. مثلا حزب مشارکت ترجمه فارسی حزب سوسیالیست می‌باشد که بیشتر پست‌های مهم دولت خاتمی را در دست داشتند و در براندازی مخملی نظام اسلامی نقش بدنه تاکتیکی جریان برانداز را ایفا نمودند.

چرا سوریه به دامن غرب پناه نبرد؟
علت اول این است که سوریه بر اثر خیانت سادات در مصر چه در توقف یکجانبه جنگ و چه در صلح یک‌جانبه با اسراییل استان بسیار پر آب و زرخیز "جولان" را از دست داد و اسراییل تا به امروز حاضر به استرداد این منطقه مهم به سوریه نشده است. دومین علت، خصوصیات شخصی و طایفه‌ای حافظ اسد و پسرش بشار اسد می‌باشد. آنها از طایفه علوی‌های سوریه هستند. این طایفه شیعه نیستند زیرا امام علی(ع) را تا حد مقام الهیت بالا می‌برند، اما همین علاقه شدید ایشان به امام علی(ع) باعث شده تا از روحیه تسلیم ناپذیری و رشادت برخوردار باشند و تسلیم توسعه طلبی‌های اسراییل و آمریکا، لااقل در عرصه سیاسی نگردند.

سوریه و جمهوری اسلامی ایران
قبل‌از هر چیز باید به این نکته توجه داشت که حکومت سوریه مانند حکومت دیگر کشورهای عربی یک حکومت سکولار است و با وجود هماهنگی سیاسی جمهوری اسلامی ایران و سوریه بر سر حمایت از مقاومت در لبنان و فلسطین، انقلاب اسلامی در مورد سیستم متمرکز سوسیالیستی و بعثی سوریه موضع مثبتی ندارد.

قطعاً اگر کشور مهم و مقاوم سوریه به رهبری بشار اسد سیستم سیاسی و اجتماعی خود را اصلاح کرده و از سیستمی برپایه ناسیونال – سوسیالیزم عربی به سیستمی برپایه اسلام با تفسیر امام خمینی(ره) یعنی اسلام ناب محمدی تغییر دهد، بسیار بهتر از این می‌تواند در عین اینکه منافع ملی خود را تأمین نماید، اراضی اشغالی خود را نیز آزاد کند. همچنین اگر آزادی‌های مشروع مردم خویش را تحکیم ببخشد جایگاه خود را در جهان عرب و دیگر ملت‌ها تثبیت می‌نماید و این اصلاحاتی است که توسط بشار اسد آغار شده است. بشار با لغو حالت فوق العاده در کشور، همچنین لغو بند هشتم قانون اساسی سوریه که حزب بعث را تنها حزب حاکم در سوریه اعلام کرده بود و همچنین با آزاد کردن بقیه سران اخوان المسلمین سوریه، گام بلندی در این راه برداشته است.

بشار اسد در مصاحبه با روزنامه وال استریت ژورنال می‌گوید:
"مردم خاورمیانه شاهد دوران جدیدی در منطقه هستند که این دوران با انقلاب ایران آغاز شده است." (1)

همچنین در سخنرانی خود در مجلس سوریه گفت:
"این موجی که در کشورهای عربی به راه افتاده از مرزهای کشورهای عربی عبور خواهد کرد و سوریه را هم در بر خواهد گرفت." (2)

این سخنان نشان دهنده افق دید بلند و درک صحیح بشار اسد از تحولات منطقه است که کمک بسیاری به مردم مقاوم و مسلمان سوریه برای رسیدن به زندگی بهتر و آزادسازی مناطق اشغال شده توسط رژیم صهیونیستی خواهد کرد. انشاالله.

پی‌نوشت
?- بشار اسد: عصر جدید با انقلاب ایران آغاز شد. ?- متن سخنرانی بشار اسد در مجلس سوریه.