دبیرکل حزب الله لبنان با برگزاری کنفرانسی خبری شواهدی را در خصوص دست داشتن رژیم صهیونیستی در ترور رفیق حریری نخست وزیر سابق لبنان ارائه کرد.
وی گفت : از زمانی که من این وعده را مطرح کردم، اظهار نظرهایی همگی از طرف یک جناح خاص صورت گرفت که چرا اکنون این شواهد مطرح می شود و چرا چند سال پیش مطرح نشد؟
صرفنظر از پیش زمینه ها و شیوه های مطرح کردن این پرسشها، من پاسخ آنها را به پایان این کنفرانس خبری موکول می کنم زیرا شواهدی که ارائه خواهم کرد به علت ماهیت و شرایط زمانی آنها، کمک زیادی به پاسخ دادن به این سئوال می کند.
(بزرگی) حادثه ترور حریری و شرایط کنونی و چالشها ایجاب کرد که شما این گونه احساس مسئولیت کنید.
محور نخست، اتهام اسرائیل علیه حزب الله است که لازم است مقدمه ای در این خصوص ذکر کنم.
اسرائیل از همان اوایل و مشخصا از زمان وقوع حادثه سیزدهم سپتامبر 1993 اتهامات خود را شروع کرد.
همه لبنانی ها می دانند که در آن روز توافقنامه اسلو امضا شد و حزب الله تظاهراتی در حومه جنوبی بیروت برگزار و با دولت آن زمان لبنان مخالفت کرد که ریاست آن را رفیق حریری بر عهده داشت.
در آن زمان به سوی تظاهرکنندگان تیراندازی شد و ده نفر به شهادت رسیدند و حدود پنجاه نفر زخمی شدند.
نوعی تنش سیاسی و خصومت سیاسی بین حزب الله و دولت رفیق حریری و شخص رفیق حریری ایجاد شد.
اسرائیلی ها وارد میدان شدند و از طریق یکی از مزدورانشان که در آن زمان با یکی از مسئولان امنیتی وقت رفیق حریری تلاش کردند او را متقاعد کنند که حزب الله برای ترور او تلاش می کند و طرح ترور وارد مرحله اجرایی شده است.
در این خصوص برادر شهید حاج عماد مغنیه و شماری دیگر متهم شدند.
برای درک این مسئله می خواهم آن را همان گونه که روی داده است بیان کنم. چند ماه پس از حادثه سیزدهم سپتامبر 1993 دستگاه اطلاعاتی سوریه به دستور سرتیپ غازی کنعان یکی از نیروهای مقاومت اسلامی را در صیدا دستگیر کرد.
فرد دستگیر شده، برادری مجاهد که اسرائیلی ها بعدا او را کشتند حاج علی دیب معروف به ابوحسن سلامه بود.
این عضو مقاومت در شرایطی مبهم دستگیر شد و من چند روز بعد متوجه شدم که ابوحسن سلامه در عنجه است.
من به دیدار سرتیپ غازی کنعان رفتم و از او خواستم ابوحسن را آزاد کند.
او گفت من صبح امروز او را به دمشق فرستاده ام و مسئله از دست من خارج شده است.
من با عتاب به او گفتم داستان چیست؟
اگر از من خواسته بودی تحقیق کنم می دانی که ما در چنین مواردی همکاری می کنیم به ویژه اگر مسئله حساسی در بین باشد.
سرتیپ غازی به من گفت، چند روز پیش رفیق حریری به دیدار من آمد و به من گفت: "فردی مرتبط با حاج عماد مغنیه که ممکن است مسئول دفتر او یا از همراهان نزدیک او باشد به من گفته است که در جلسه ای با حضور حاج عماد مغنیه ، ابوحسن سلامه و دیگران که اسامی آنها را نمی دانم شرکت کرده است. او به من گفت در این جلسه برای ترور شما برنامه ریزی شده است و قرار است شما از طریق کمینی که در فلان مسیر ایجاد می شود ترور شوید".
دبیرکل حزب الله افزود : غازی کنعان به من گفت این مسئله ای نیست که بتوان در قبال آن سکوت کرد زیرا طرحی برای ترور نخست وزیر کشور در جریان است، ما دستمان به عماد مغنیه نمی رسد ولی ابوحسن سلامه را که دستمان به او می رسید دستگیر کردیم. گفتم اشکالی ندارد. بعد از شش روز بازجویی خشن از حسن سلامه که طی آن استخوانهای ابوحسن سلامه خرد شد تا به چنین حادثه ای اعتراف کند، وی همچنان به آنها می گفت این مسئله واقعیت ندارد و افتراء است.
او به شدت این اتهام را انکار می کرد.
او به دمشق فرستاده شد و در آنجا هم بازجویی از او ادامه یافت.
من نامه ای خطاب به رئیس جمهور فقید حافظ اسد فرستادم و او مسئله را به سرتیپ علی دوبا که هنوز زنده است ارجاع داد و او هم خواستار ملاقات با من شد.
من به دیدار علی دوبا رفتم که او نتایج تحقیق را به من اطلاع داد و گفت تحقیقات در دمشق هم نشان می دهد این داستان بی پایه و اساس است.
مسائلی اتفاق افتاد که اینجا جای بیان آن نیست و ابوحسن آزاد شد و به بیروت بازگشت.
دو سال بعد از این حادثه که اواخر سال 1993 و اوایل 1994 روی داد یعنی در سال 1996 دستگاه امنیتی مقاومت مزدوری را دستگیر کرد که برای اسرائیلی ها کار می کرد و از مراکز و خانه ها و شخصیتها در حومه جنوبی بیروت و در جنوب لبنان تصویربرداری می کرد.
این مزدور احمد نصرالله نام داشت.
طبعا او با من نسبتی ندارد زیرا از روستای دیگری است. از احمد نصرالله درباره تصویربرداری ها از مراکز و خانه ها و اطلاعاتی که به اسرائیلی ها داده بود بازجویی شد و به هیچ وجه داستان رفیق حریری و غازی کنعان و حسن سلامه در ذهن ما نبود.
تا این که خودش در زمان بازجویی به این مسئله اشاره کرد.
ما تصاویر ضبط شده زیادی از او در این خصوص داریم ولی به علت کمبود وقت، بخشهایی از اعترافات او را پخش می کنیم.
او اعتراف کرد و گفت من با یکی از افراد (مرتبط با حریری) تماس گرفتم و گفتم از همراهان حاج عماد مغنیه هستم و خودم را محمد عفیف معرفی کردم در حالی که فردی را به چنین نامی نمی شناختم و اطلاعاتی دروغ به او دادم و حتی به این مسئول امنیتی حریری گفتم از حرکت کردن در مسیرهای خاصی خودداری کند زیرا حزب الله قرار است در مسیرش کمین کند یا خودرو بمب گذاری شده در مسیر بگذارد و او باید از مسیرهای دیگری عبور کند.
او به این ترتیب حتی برای مدت چند ماه توانست مسیر حرکت حریری را به دلخواه خود تغییر دهد.
این مزدور به مسئول امنیتی حریری گفته بود، حسن سلامه که اهل شهر صیدا است در جلسه ای که با حضور عماد مغنیه برگزار شد پیشنهاد کرده بود که بهیه الحریری (خواهر رفیق حریری) را (در صیدا) ترور کنیم و هنگامی که رفیق حریری مجبور می شود برای عرض تسلیت به صیدا برود او را در این شهر می کشیم.
این مزدور اسرائیل چنین اطلاعاتی را در اختیار دستگاه امنیتی رفیق حریری قرار داده بود.
من در آن زمان نسخه ای از نوار اعترافات این مزدور را در اختیار غازی کنعان قرار دادم و این مزدور هم تحویل دستگاههای امنیتی ذیربط شد و تا سال 2000 هم زندانی بود و در فوریه آن سال این فرد به دلایلی که من نمی دانم آزاد شد و چند روز بعد از طریق نوار مرزی به اسرائیل فرار کرد و خانواده اش هم به او پیوستند و هنوز هم در فلسطین اشغالی است و لبنانی ها را برای منافع دشمن استخدام می کند.
احمد نصرالله مزدور اسرائیل توانست با هدایت اسرائیل این دروغ و این داستان را سر هم کند.
بخشهایی از تصاویر احمد نصرالله را می بینیم.
در ادامه، عکسی از این مزدور اسرائیل به همراه توضیحات مکتوب و شفاهی پخش شد که در آن آمده است:
احمد حسین نصرالله در سال 1967 در منطقه خیام متولد شد.
او لبنانی و مزدور اسرائیل است و اکنون در فلسطین اشغالی اقامت دارد.
او در سال 1996 بازداشت شد و تا سال 2000 در بازداشت بود.
او سوم فوریه 2000 آزاد شد و چهاردهم فوریه همان سال به نوار اشغال شده جنوب لبنان فرار کرد و در ماه مه 2000 از آنجا به فلسطن اشغالی رفت. اعضای خانواده اش در چند مرحله از طریق گذرگاه مرزی الناقوره از فلسطین اشغالی به لبنان باز گشتند.
او در زمان حضور در فلسطین اشغالی در چند عملیات جذب نیرو از بین لبنانی ها برای دشمن شرکت کرد.
او اطلاعاتی جعلی را از طریق یکی از اطرافیان رفیق حریری در اختیار وی قرار داد.
این اطلاعات شامل موارد زیر بود:
-اطلاعات دروغ درباره حاج عماد مغنیه
-حزب الله قصد ترور حریری را دارد و به این منظور چند بار تلاش کرده ولی ناکام مانده است
-خودرویی بمب گذاری شده برای هدف قرار دادن حریری تدارک دیده شده که آن را در تقاطع کلیسای مار مخیل دیده است
-حزب الله قصد دارد حریری را از طریق کشاندن او به شهر صیدا هدف قرار دهد و به این منظور ابوحسن علی دیب بهیه الحریری نماینده پارلمان را در صیدا به قتل می رساند.
در ادامه، تصاویر ویدئویی اعترافات احمد نصرالله در سال 1996 پخش شد که در بخشهایی از آن آمده است: "نام من احمد حسین نصرالله است، شخصی را تقریبا از سال 1988- 1989 می شناسم که نزد رفیق الحریری کار می کند. او در موسسه رفیق حریری کار می کرد که خانه خواهر من نزدیک آن بود. در سال 1993 یعنی زمان کشتار سپتامبر، من نزد خواهرم زندگی می کردم. به او گفتم والله با توجه به آنچه که می گویند او (رفیق حریری) در وضعیت خوبی نیست و قصد دارند حریری را بکشند.
بعد از مدتی به او گفتم از میزان دقیق بودن این اطلاعات چیزی نمی دانم.
مدتی بعد به او گفتم از طریق فردی به نام محمد عفیف که نزد عماد مغنیه کار می کند و مورد اعتماد او است اطلاع یافته ام که طرحی برای ترور حریری در کار است.
به او گفتم اگر اتفاقی افتاد چگونه با او تماس بگیرم.
او قرار بعدی را گذاشت تا به من تلفن بدهد.
روز جمعه بعد به من تلفن داد.
من هر بار چیزی می گفتم مثلا از خودرو بمب گذاری شده حرف می زدم.
مثلا می گفتم مواظب خودرو بمب گذاری شده در مسیر بعبدا باشید.
بار دیگر می گفتم می خواهند بهیه الحریری را ترور کنند زیرا اگر او را بکشند حریری به صیدا می رود و وقتی به صیدا رفت می توان در مسیر او را کشت. می گفتم این نقشه ابوحسن سلامه است زیرا او ساکن صیدا بود.
درباره محمد عفیف هم من اصلا فردی را به این نام نمی شناختم بلکه این نام را خودم اختراع کردم و گفتم با من تماس دارد و نزد عماد مغنیه کار می کند. من در عمرم عماد مغنیه را ندیده بودم."
سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در ادامه کنفرانس خبری خود گفت: این اعترافات، شاهدی است که داستان سازی های اسرائیل را در آن زمان نشان می دهد و ذهن رفیق حریری را به این مسئله مشغول کرده بود.
طبعا فرض ما بر این است که شهید رفیق حریری در آن زمان فقط با غازی کنعان در این باره صحبت نکرده بلکه به سایر دوستان در سوریه و اطرافیان خودش و دوستان فرانسوی و سعودی و خلیجی و اروپایی خود و دیگران این مسئله را گفته است زیرا این مسئله ای بسیار حساس است که نمی توان درباره آن سکوت کرد.
اسرائیل به این ترتیب از همان ابتدا توانست در ذهن خیلی ها وجود توطئه ای خیالی از این نوع را جا بیندازد.
دبیر کل جنبش حزب الله لبنان در ادامه کنفرانس مطبوعاتی خود به مروری بر اتهامات اسرائیل علیه حزب الله در خصوص ترور رفیق حریری پرداخت و گفت:
اسرائیلی ها در چهاردهم فوریه 2005 (روز ترور حریری) به سرعت از همان ابتدا ما را به ترور حریری متهم کردند و به تکرار این گونه اتهامات ادامه دادند تا زمانی که مقاله اشپیگل درباره متهم شدن حزب الله منتشر شد و بعد از آن هم اتهامات اسرائیل ادامه یافت.
به گزارش واحد مرکزی خبر ، سید حسن نصرالله افزود : شما اخیرا اظهارات اسرائیلی ها را در این زمینه شنیده اید ولی برای آن که در وقت صرفه جویی کرده باشیم گزارشی کوتاه را که صرفا نشان دهنده شواهدی از اتهامات اسرائیل علیه حزب الله است می بینیم.
در ادامه، گزارشی پخش شد که در آن آمده است: "مسئولان و رسانه های اسرائیلی حزب الله را به قرار داشتن در پشت ماجرای جنایت ترور حریری متهم کردند.
در چهاردهم فوریه سال 2005 رادیو اسرائیل در تفسیری درباره کشته شدن رفیق حریری اعلام کرد، حریری کشمکشهای زیادی با حزب الله داشت.
روز هفدهم فوریه 2005 روزنامه یدیعوت احارونوت در گزارشی به نقل از دستگاه اطلاعات نظامی اسرائیل (امان) اعلام کرد، دستگاه اطلاعات نظامی در ارزیابی جدید خود به این نتیجه رسید که حزب الله مسئول کشتن رفیق حریری نخست وزیر سابق لبنان است. روز هفدهم فوریه 2005 امنون کوهن از مسولان حزب شاس گفت: بر اساس ارزیابی های دستگاه اطلاعات نظامی اسرائیل، سازمان حزب الله حریری را ترور کرد که با در تنگنا قرار دادن حزب الله و محدود کردن فعالیتهایش موافقت کرده بود.
یاد آوری می شود روز بیست و پنجم ماه مه 2010 عاموس هرئیل گزارشی برای روزنامه هاآرتص نوشت که در آن آمده بود: در اواخر سال 2001 یعنی بیش از سه سال قبل از ترور حریری پرونده ای تحویل رئیس دستگاه اطلاعات نظامی شد که در آن پیش بینی شده بود حریری به دست حزب الله کشته می شود. ایهود باراک وزیر جنگ اسرائیل روز بیست و چهارم ماه مه 2009 یعنی بعد از انتشار گزارش نشریه اشپیگل گفت: دادگاه بین المللی، حزب الله را متهم کرده است نه سوریه را.
روز بیست و نهم ماه مه 2009 یعقوب کاتس خبرنگار نظامی روزنامه جروزالم پست به نقل از باراک نوشت: آن گونه که به نظر می رسد، گزارش سازمان ملل متحد نشان خواهد داد که حزب الله مسئول قتل نخست وزیر سابق رفیق حریری است.
اویگدور لیبرمن وزیر امور خارجه اسرائیل روز بیست و چهارم ماه مه 2009 بعد از انتشار گزارش نشریه اشپیگل تاکید کرد باید دستور بازداشت بین المللی درباره نصرالله صادر و او با توسل به زور دستگیر و محاکمه شود.
روز دهم فوریه 2010 پایگاه اینترنتی خبری نانا به نقل از لیبرمن، حزب الله را مسئول قتل رفیق حریری دانست.
او در خصوص سعد حریری گفت: دل من با حریری است، سازمان حزب الله پدرش را کشت از این رو او گروگان است.
فکر می کنم دیدگاه او درباره حزب الله بسیار فراتر (خصمانه تر) از دیدگاه ما درباره حزب الله است".
پس از پخش این گزارش، دبیرکل حزب الله لبنان در ادامه کنفرانس خبری اش افزود: به همین مقدار درباره محور نخست اکتفا می کنم و به سراغ محور دوم می روم. محور دوم این است که ما اسرائیل را به ترور رفیق حریری متهم می کنیم.
اولا، اسرائیل توانایی اجرای این عملیات و حملات مشابهی را که در لبنان به ویژه پس از سال 2004 تاکنون روی داده است دارد. تاریخ اسرائیل پر از عملیاتی است که در آن رهبران فلسطینی و رهبران لبنانی را در لبنان و در خارج هدف قرار داده است.
در لبنان نیازی نیست به فهرست طویل اسامی کسانی که اسرائیل آنها را کشته است اشاره کنیم. شاید لبنان بعد از فلسطین اشغالی یکی از بهترین میدانهایی است که اسرائیل قادر به اجرای توطئه ترور در آن است زیرا اسرائیل با لبنان مرز زمینی مشترک دارد و لبنان سواحلی طولانی دارد و ما وقتی به سراغ جاسوسها می رویم متوجه می شویم که اسرائیلی ها چگونه از طریق سواحل لبنان یا مرزهای زمینی وارد خاک لبنان می شوند و چند هفته در آن می مانند.
بنابراین اسرائیل قدرت و فرصت اجرای عملیات ترور در لبنان را دارد.
امروزه نیز مشخص می شود که اسرائیل شمار زیادی مزدور با تخصصهای گوناگون دارد.
این مسئله از آنچه تاکنون افشا شده است مشخص می شود و آنچه هنوز افشا نشده بسیار بیشتر از اینها است.
ثانیا؛ اسرائیل منافع و انگیزه برای ترور حریری داشت.
هرچند آنچه می گویم تحلیلی سیاسی است ولی مبتنی بر امور قطعی است.
همه می دانند که خصومت اسرائیل با مقاومت لبنان بسیار شدید است.
اسرائیل با همه جنبشهای مقاومت به ویژه با حزب الله خصومت دارد.
اسرائیل مشتاق است که از هر فرصتی اعم از امنیتی یا نظامی یا داخلی برای از بین بردن مقاومت یا خلع سلاح آن استفاده کند.
همچنین بدیهی است که اسرائیل با سوریه خصومت دارد زیرا این کشور مانع سازش فراگیر طبق شروط مورد نظر اسرائیل است که در آن حقوق عربها ضایع می شود.
دلیل دیگر خصومت اسرائیل با سوریه این است که سوریه بر حقوق خود پافشاری و از مقاومت در فلسطین حمایت و به مقاومت در لبنان کمک می کند.
قطعا مشکل اسرائیل با سوریه زمانی که نیروهای سوری در لبنان مستقر بودند این نبود که سوریه لبنان را اداره می کند یا بر این کشور اعمال قیومیت می کند یا دولت لبنان را تعیین می کند.
مشکل اسرائیل با سوریه این است که سوریه از جنبشهای مقاومت در لبنان و فلسطین حمایت می کرد.
رئیس جمهور سوریه بشار اسد شخصا در سال 1994 (سید حسن نصرالله در ذکر سال دچار اشتباه شد زیرا در ان سال حافظ اسد هنوز زنده بود) یعنی چند هفته قبل از صدور قطعنامه 1595 به من گفت یک رهبر عربی در دیدار با او گفته است که آمریکایی ها و جامعه بین المللی با ادامه حضور نیروهای سوری در لبنان مخالفتی ندارند و مشکلی ندارند که نیروهای سوری دامنه حضور خود را گسترش دهند و در جنوب لبنان هم مستقر شوند و به مرزهای بین المللی برسند ولی به دو شرط: نخست آن که حزب الله را خلع سلاح کنید، و دوم این که اردوگاههای فلسطینی در لبنان را خلع سلاح کنید.
بشار اسد در پاسخ گفته بود مقاومت در لبنان بخشی از امنیت ملی راهبردی است که هیچ کس نمی توان درباره آن سازش کند و اسرائیل در سال 1982 لبنان را اشغال کرد و نتوانست وارد اردوگاههای فلسطینی شود و ساکنانش را خلع سلاح کند.
در واقع پاسخ رئیس جمهور سوریه به معنای "نه" به این رهبر عربی بود. بنابراین چند هفته قبل از صدور قطعنامه 1595 با سوریه درباره باقی ماندن نیروهایش در لبنان چانه زنی شده بود و لازم بود حادثه بزرگی در لبنان روی دهد که بتوان از آن برای دستیابی به هدف اخراج سوریه از لبنان و محاصره مقاومت و ضربه زدن به آن و منزوی کردن آن قبل از خلع سلاح آن استفاده کرد.
زلزله بزرگ در 14 فوریه 2005 روی داد. ترور رفیق حریری در این چارچوب صورت گرفت و از این خون برای بیرون راندن سوریه از لبنان استفاده شد و اکنون از آن برای محاصره کردن مقاومت و حمله به آن استفاده می شود. انگیزه و منفعت اسرائیل در ترور حریری همین بود.
دبیرکل حزب الله لبنان در ادامه سخنانش گفت: نکته سوم به شیوه عمل اسرائیل مربوط می شود. بررسی اقدامات عملی اسرائیل به ما کمک خواهد کرد شواهدی را که انشاء الله به شما عرضه خواهم کرد درک کنیم.
اسرائیل هر وقت می خواهد عملیاتی امنیتی یا نظامی با ماهیت امنیتی را انجام دهد به مجموعه ای از عوامل تکیه می کند.
یکی از این عوامل، جاسوسی هوایی است. اسرائیل انواع مختلف وسایل جاسوسی را در اختیار دارد که یکی از مهمترین آنها هواپیمای جاسوسی است.
نکته دیگر، سیطره فنی و تکنولوژیکی اسرائیل است که شامل دستگاههای استراق سمع و نظارت و دوربینهای نصب شده در اماکن مختلف و استفاده گسترده از تلفن های همراه می شود.
مسئله دیگر، جمع آوری اطلاعات در داخل از طریق جاسوسان و مزدوران یا از طریق کماندوهای اسرائیلی است که بر زمین فرود می آینده و به بررسی اوضاع می پردازند.
این جاسوسان اطلاعاتی جزئی و دقیق را تهیه می کنند که امکان دستیابی به آن از طریق جاسوسی با هواپیما وجود ندارد.
نکته دیگر حمایت تدارکاتی است که شامل وارد کردن یا تامین سلاحها و مواد منفجره و وسایل انتقال به محل عملیات و اجرای عملیات است.
رابعا، توجه به شواهد و حوادث، اطلاعات خوبی به ما می دهد.
آیا اسرائیل واقعا از سال 2004 تا امروز فعالیت اطلاعاتی و امنیتی و عملیاتی داشته است یا خیر؟ برخی می گویند اسرائیل در صحنه لبنان فعالیت عملیاتی ندارد و در هیچ عملیات ترور در لبنان متهم نیست بنابراین هرگونه تروری در لبنان روی می دهد باید انگشت اتهام به سوی سوریه یا متحدان سوریه یا آنچه نظام امنیتی مشترک سوری-لبنانی نامیده می شود دراز شود. پاسخ به این سئوال به ما کمک می کند عملیات ترور و ارتباط بین آن و حوادث سالهای گذشته را درک کنیم.
ما بررسی مسئله را از مزدوران اسرائیل آغاز می کنیم. این مزدوران عمدتا در سالهای 2009 و 2010 بازداشت شده اند. دستگاههای امنیتی از سال 2009 به صورت جدی تصمیم گرفتند مزدوران اسرائیل را بازداشت کنند.
این که علت چیست، موضوع دیگری است. از مزدوران شروع می کنیم و اعترافات آنها نزد دستگاههای امنیتی رسمی لبنان را در بازجویی های رسمی منعکس می کنیم.
این مزدوران و اعترافات آنها به دادستان کل لبنان تحویل شده است.
برخی از این اعترافات در رسانه ها منعکس شد ولی آن گونه که شایسته بود، به آن توجه نشد. نمونه هایی از اعترافات مزدوران را بیان می کنیم و بعد از اعترافات هر مزدور، من توضیح کوتاهی برای تکمیل مسئله ارائه می کنم. از مزدور اول شروع می کنیم.
در ادامه کنفرانس خبری سید حسن نصرالله، اسامی برخی مزدوران اسرائیل پخش شد که به ردیابی و مزدوری و بمب گذاری و شنود و نصب دوربینهای نظارتی و تعیین محل حضور افرادی که اسرائیل اقدام به ترور آنها کرد اعتراف کرده اند.
برخی از این افراد اعتراف کرده اند مواد منفجره و ملزومات آن را وارد لبنان کرده اند. در توضیحات مربوط به مزدوران که تصاویری از آنها پخش می شد چنین آمده است:
"فیلیپوس حنا صادر: مزدور اسرائیل، رفت و آمد رئیس جمهور و فرمانده ارتش لبنان را زیر نظر داشت. این جاسوس در سال 1964 متولد شد.
وی لبنانی و مزدور اسرائیل است. کار برای اسرائیل را از سال 2006 آغاز کرد و در سال 2010 به دست نیروهای امنیتی لبنان دستگیر شد. این فرد اقدام به جمع آوری اطلاعات درباره مواضع نظامی لبنان می کرد که برخی از آنها متعلق به ارتش لبنان بود. فعالیت دیگر وی، جمع آوری اطلاعات درباره شخصیتها و رهبران سیاسی و نظامی لبنانی بود.
وی اطلاعاتی را درباره منزل میشل سلیمان رئیس جمهور لبنان در عمشیت جمع آوری کرده بود که شامل مشخصات خارجی منزل، ورودی ها و جاده های منتهی به آن، مقدار فاصله آن از ساحل، زمان لازم برای رسیدن از خط ساحلی به این خانه با پای پیاده و با خودرو، و پارکینگهای خودرو که نزدیک این خانه بودند می شد.
وی همچنین اطلاعاتی درباره جان قهوه چی فرمانده ارتش لبنان از جمله درباره قایق تفریحی خاص وی جمع آوری کرده بود".
دبیرکل حزب الله لبنان در ادامه درباره ماموریت های این مزدور گفت: لازم است یادآوری کنم که جمع آوری اطلاعات میدانی، برنامه ای پیشرفته قبل از اجرای عملیات است. زیرا پرونده عملیات با این اطلاعات تکمیل و بعد از آن، عملیات اجرا می شود. اسرائیلی ها اگر به اطلاعاتی درباره منزل رئیس جمهور لبنان و اطراف آن نیاز داشتند، جاسوسی با هواپیما برایشان کافی بود. ولی وقتی این مزدور به درخواست افسران اطلاعاتی خود اقدام به جمع آوری اطلاعات جزئی و دقیق درباره منزل و ورودی ها و اطراف آن می کند، مسئله خطرناک می شود.
اسرائیلی ها همیشه به این نکته توجه دارند که محل عملیات آنها نزدیک به نوار ساحلی باشد.
به همین علت از این مزدور خواسته شده بود به نوار ساحلی برود و پیاده به سوی منزل میشل سلیمان ریس جمهور حرکت کند تا ببیند به چقدر زمان نیاز است.
این جاسوس سپس با خودرو همین مسیر را می پیماید. آیا این گونه جاسوسی، صرفا اقدامی برای جمع آوری اطلاعات است؟ یا این که نشان میدهد اسرائیل سرگرم آماده سازی زمینه برای اجرای عملیات ترور در این منطقه است.
همچنین این جاسوس اعتراف کرد که اطلاعاتی جزئی درباره قایق تفریحی فرمانده ارتش به دست آورده است که در بندر قرار دارد. چرا دربار این قایق اطلاعات جمع می شود؟ زیرا می توان بمبی را در آن گذاشت و فرمانده ارتش را هدف قرار داد.
نصرالله در ادامه افزود: اگر فرض کنیم دستگاه امنیتی لبنان یک شهروند لبنانی را دستگیر کند و مشخص شود که دستگاه اطلاعاتی سوریه یا حزب الله چنین ماموریتی به وی داده اند، کشور در چه وضعی قرار می گرفت؟ ولی وقتی اتهام متوجه اسرائیل است، مسئله ظرف بیست و چهار ساعت حل و فصل شود. در رسانه ها اعلام شد که این پرونده ظرف یک روز حل و فصل شد در حالی که هدف جاسوسی، شخص رئیس جمهور لبنان و فرمانده ارتش لبنان بودند نه شخصیتهای عادی موجود در کشور. به دیگر مزدوران و اعترافات آنها توجه کنید. چرا کمیته بین المللی تحقیق نیامد با این جاسوس و سایر جاسوسهایی که به مسائل مشابهی اعتراف کردند بنشیند تا به ارتباط احتمالی این مزدور با افسر مسئول خود و دیگر مزدورانی که در عملیات دیگری دست داشتند پی ببرد. از سوی دیگر می بینیم که یک شاهد دروغین در لبنان پیدا شد و بر اساس اظهارات وی چهار افسر بلندپایه لبنانی به مدت چهار سال در زندان ماندند و افسران بلندپایه سوری به وین احضار و بازجویی شدند و حتی در دمشق از این افراد بازجویی شد اما اطلاعاتی با این اهمیت و دهها اعتراف مشابه دیگر مورد توجه جامعه بین المللی و دولت لبنان و هیچ کس قرار نگرفت تا از افسران اسرائیلی که این مزدوران را هدایت می کنند بازجویی شود تا مشخص شود آنها در لبنان چه می کنند و قصد دارند چه کسانی را مانند شخصیتهای قبلی، بکشند. من این مسئله را فقط برای جلب توجه به این نکات گفتم و اکنون به مشخصات و اعترافات مزدور دیگری می پردازیم.
در ادامه این کنفرانس خبری، سعید طانیوس العلم به عنوان یکی دیگر از جاسوسان اسرائیل معرفی شد.
درباره این جاسوس گفته شد: "سعید طانیوس العلم مسئول نظارت بر رفت و آمدهای سمیر جعجع و سعد الحریری بود. وی متولد سال 1958 و لبنانی است. او جاسوسی برای اسرائیل را از سال 1990 شروع کرد و در سال 2009 به دست نیروهای امنیتی لبنان دستگیر شد.
وظیفه وی جمع آوری اطلاعات درباره شخصیتهای سیاسی رسمی و حزبی لبنانی بود. طبق اعترافاتش، وی به درخواست دشمن صهیونیستی مامور شده بود زمان حضور سعد حریری را در منزل سمیر جعجع مشخص کند.
وی همچنین رفت و آمدهای سمیر جعجع را زیر نظر داشت.
او همچنین رفت و آمد برخی سیاستمداران را به قهوه خانه های منطقه جبیل رصد می کرد".